به گزارش روابط عمومی مرکز تربیتی و پرورش استعداد سلاله؛طی کارگاه آموزشی برای مربیان مرکز سلاله جناب آقای دکتر قاسم زاده، با طرح موضوع شناخت هوش و استعداد به تبیین مبانی نظری هوش و استعداد پرداخته و شیوه های شناخت آن را تشریح نمودند.

در ادامه متن صحبت های ایشان را به تفصیل ملاحظه می کنید:

قبلا پیرامون دو مفهوم «هوش» و «استعداد» گفتگو شد و تا حدی شیوه سنجش هرکدام را نیز رویش صحبت کردیم. و نیز اشاره‌ای به آزمون‌های استانداردی که هست. عمده بحثِ جلسه گذشته پیرامون استعداد بود.

و یکی از نظریه‌های رایج را هم کمی باز کردیم: «نظریه هوش‌های چندگانه گاردنر»

سؤال:

اگر ممکن است «هوش طبیعت‌گرا» را {مجدداً} توضیح دهید:

پاسخ:

گفتیم که بعضی از بچه‌ها از ابتدا نسبت به طبیعت خیلی خوب واکنش نشان می‌دهند. علاقه‌مند به بودن در محیط طبیعی‌اند. از نگهداری گیاهان و یا حیوانات خوششان می‌آید.

این افراد اگر به‌درستی از اول شناسایی شوند و در مسیر تربیت قرار بگیرند در آینده زیست‌شناسان بزرگ، پزشکان بزرگ، و کسانی که می‌توانند با تصرف و تغییر در طبیعت، منشأ اثرات بزرگ شوند، گردند. حال در هر محیطی که باشند. {اگر پزشک بشند در بدن افراد، اگر زیست‌شناس باشند، در محیط زیست و….} هر چیزی که با طبیعت سرو کار داشته باشد، این‌ها استعداد این‌که ورود پیدا کنند و مؤثر باشند را دارند.

وقتی کودک‌اند، بصورت طبیعی مثلاً وقتی که پارک می‌روند، خیلی انرژی می‌گیرند و خیلی سرحال می‌شوند. یک گل را که می‌بینند واکنش نشان می‌دهند. علاقه‌مند به نگهداری گل و حیوان و… هستند.

این‌ها نشانه‌هایش است که شما می‌توانید در کودکی آن‌ها را شناسایی کنید.

سؤال:

یک بحثی در آن آخر جلسه {گذشته} در مورد سه هوش برتر در هر فرد بود که اگر هرکسی آنها را بشناسد میتواند موفق شود. ولی {گویا} اسلام عکس آن را میگوید و میگوید که می‌شود هر نُه ‌تا باشد ولی…. {می‌خواستم کمی این موضوع را باز کنید.}

پاسخ:

ببینید هر نُه تا هوش را همه دارند، البته {تازه} اگر ما به همین نُه تا هوش اکتفا کنیم. ولی تعداد آن خیلی بیش‌تر از این حرف‌هاست. مثلاً شما یک نمودار ستونی مثل زیر را در نظر بگیرید:

« نظریه گاردنر »

همه آدم‌ها این هوش ها را دارند یعنی اگر یک روزی بتوانیم اسکن کنیم، می‌بینیم که همه آدم‌ها این تنوع هوشی را که گاردنر آن‌ها را احصاء و نیز سنجش پذیر کرده است، دارند البته تعداد خیلی بیشتر از این نُه مورد است. مثلاً «گیلدفُرد» ۱۲۰ مورد آن را فهرست کرده است. البته بیش از حدود 20 تا آن را نتوانسته‌است سنجش‌پذیر کند. ولی معتقد است که به مرور زمان این‌ها می‌تواند قابل سنجش شود.

بحث سر این است که همه آدم‌ها این نُه تا هوش را دارند و ….

بعضی از روان‌شناسان قائلند اگر کسی خواست مسیر زندگی تحصیلی و شغلی‌اش را انتخاب کند، باید ببیند در میان این نُه تا هوش، کدام‌یک قابلیت بیش‌تری دارد. (که همان سه هوش برتر را مطرح می‌کنند و…)

فرض کنید مثلاً شاخص اول هوش فضایی باشد و دومین هوش کلامی و سومین هوش ریاضی حال شما با این روش به شما می‌گویند شما در چه زمینه‌ای اگر بروید موفق خواهید بود؟ ….

یا مثلاً میانه هوش‌های چندگانه اگر دانش‌آموزی دارای هوش های بالای کلامی، ریاضی و میان‌فردی بالایی باشد، حال چه رشته‌ای برود بهتر است و… . خب دیگر شما می‌توانید آن را خوب حدس بزنید ….

حال برخی نوادر هستند که در میان این هوش‌ها، چند هوش را در حد عالی دارند. و این هم در دو مقیاس: یکی در مقایسه با دیگر هوش‌های خودش که همه بالا و نزدیک به هم است و یکی هم در مقایسه با افراد جامعه خودش. الآن مدارس ما فقط دو یا سه استعداد را می‌توانند تهییج و باور بکنند …

یکی از بزرگان حوزه روان‌شناسی که دیروز در خدمت وی بودیم، بر این باور بود که معمولاً تا 11 سالگی این هوش‌ها تثبیت می‌شود. منتها باید احتیاط کرد.

{اصلاً} می‌دانید چه موقع این حرف (گاردنر) – {که سه هوش برتر را مطرح می‌کند} – قابل اعتقاد است، {البته} اگر درست باشد؟ : وقتی‌که محیط، زمینه لازم برای تهییج یا فعال‌سازی آن استعداد را داشته باشد. باید و شاید اصلاً برخی از استعدادها محیط و بستری برایش نبوده است تا کشف یا بارور شود و…. ولی بالأخره در مواقعی که وقت انتخاب است ما لابد هستیم که انتخاب کنیم و …

چند سؤال:

1) رابطه بین هوش و علاقه چیست و چگونه است؟ و تأثیر هرکدام بر دیگری چگونه است؟ کدام برتری دارد؟ و کدام می‌تواند جبران دیگری را بکند؟

2) الآن آیا این هست که کسی‌که در سنّ {مثلاً} 11 سالگی صاحب این هوش‌ها باشد و…

پاسخ‌ها:

علاقه (گرایش) دو منشأ دارد: 1) متاثر از محیط (که چون محیط متغیر است، چنین علاقه‌ای نیز ثابت و پابرجا نیست)  2) ناشی از بینش (که چون محکم است، آن علاقه و گرایش نیز {مادام که آن بینش تغییر نیافتنه است،} ثابت است.

اگر اجازه بدهید بنده در حوزه علاقه و شخصیت یک نظریه‌ی دیگری هم بدهم: « نظریه شخصیت‌های رنگی لُری » :

مقدمه: این رنگ‌ها بیش‌تر اعتباری است. یعنی صرفاً به خاطر این‌که در دهن بیش‌تر بماند از آن‌ها استفاده شده است:

که می‌گوید مثلاً بعضی از بچه‌های ما آبی اند.

بچه‌های آبی:

خیلی گرم‌اند. و احساس سرشاری دارند به شدت میل به مددکاری دارند. به شدت اجتماعی‌اند؟

وقتی کمی بزرگ شوند {معمولا} دو گروه می‌شوند: 1) برخی می‌شوند شخصیت‌های اجتماعی    2) برخی هنری می‌شوند. خیلی از کمک‌کردن لذت می‌برند. مثلاً در مدرسه اگر دوستش مریض شود، غصه می‌خورد و ….

بچه آبی در جمع بهتر یاد می‌گیرد و کار تیمی را بهتر انجام می‌دهد. (برعکس زرد طلایی)

بچه‌های سبز:

خیلی کم‌حرف‌اند. خیلی اهل فکراندبچه‌هایی هستند که خیلی خلاق‌اند؟ اهل سؤال کردن‌اند؟ کنجکاوی ویژگی بارزشان است؟ هیجان چندانی ندارند و…؟ خیلی اهل فکراند. (به هوش هنری گاردنر نزدیک هستند)

البته این‌ها باز دو گروه می‌شوند: 1) واقع‌گرا (به اشیاء و صنایع و…. روی می‌آورند) 2) معنا‌گرا (اهل فلسفه و… اند)

خیلی اهل معاشرت و اجتماعی نیستند و نقطه ضعفشان همین است هرچند نظم آن‌ها از آبی‌ها بیش‌تر است.

مثلاً اگر اغلب بچه‌های کلاس سبز اند، می‌توان کار را با یک

بچه‌های نارنجی:

به شدت اهل رقابت‌اند. فوق‌العاده پر جنب و جوش‌اند. اهل ریسک‌اند. هیجان‌خواهی زیادی دارند.

جزو سخت‌ترین گروه‌اند در تعلیم و تربیت، البته تربیت‌پذیر ترند و… . به شدت استعداد رهبری دارند یعنی می‌خواهند در یک سیستم رهبری آن مجموعه را در دست بگیرند.

به شدت پول دوست دارند و اهل پس‌انداز اند.

بچه‌های زرد (طلایی):

خیلی منظم و دقیق‌اند و این‌ها عموماً خطی حرکت می‌کنند. برخلاف نارنجی‌ها که حرکت سینوسی دارند و….

این بچه‌ها برای مدیریت فوق‌العاده مناسب اند. از انجام کاری که مرتب تکرار شود لذت می‌برند  و مثلاً می‌توانند روی یک ریل منظم حرکت کنند و در زمان مربوطه یک کار را از اول تا آخر به انجام برسانند و …. کوچک‌ترین اختلال، آن‌ها مضطرب می‌‌کند.

این‌ها را اگر در گروه گذاشتیدشان، گروه برایشان اضطراب ایجاد می‌کند و ….

توجه: این‌ها نباید شخصیت غالب بشود که متأسفانه این اتفاق دارد می‌افتد. مثلاً می‌گویند این فرد فوق‌العاده  و فقط  مهربان است. یا… .

توجه: بزرگان ما مانند مقام معظم رهبری(مدظله) ترکیبی از رنگ‌ها هستند. و اصلاً نمونه خیلی بارز آن حضرت علی (علیه‌السلام) می‌باشند که متناسب با هر موقعیتی آن‌گونه که باید عمل می‌کردند.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *