در رابطه با احترام به سادات چه سفارشی شده است؟ آیا فرقی بین سادات در دنیا و آخرت با غیر سادات است؟

سیّد در لغت به معنی «آقا»،«بزرگوار»،«رئیس» بوده[1] و در اصطلاح، سیّد از القابی است که در عرف فارسى زبانان و شیعه، به کسانى که نسبشان به واسطه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتهى مى‏شود، اطلاق می شود.

اما به علویّینی که به واسطه حضرت عبّاس یا جناب محمّد حنفیّه نسبشان به حضرت امام علی (علیه السلام) مى‏رسد و همچنین هاشمیّ هایی که نسبشان به جناب جعفر طیّار و عقیل مى‏رسد، نیز احتراماً سیّد گفته می شود.[2]

احترام به سادات از منظر آیات و روایات:

اسلام دینی است که به همه انسان ها حتی غیر مسلمانان احترام می گذارد، اما برای مسلمانان و مؤمنان احترام بیشتری قائل است و در میان مؤمنان، احترام به منسوبین به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و فرزندان حضرت زهرا (علیها السلام) را سفارش و تأکید کرده است.

آیه شریفه مودّت «… بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست ‏داشتن نزدیکانم [اهل بیتم‏]…».[3]  را می توان یکی از دلائل این احترام دانست.

ریشه اصلی احترام به سادات، آیه شریفه مودّت است که  در مرتبه اول و به طور مستقیم، اهل بیت و عترت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را شامل شده و سادات را  که فرزندان با واسطه حضرت زهرا (علیها السلام) بوده و نسب آنان به یکی از ائمه اطهار (علیهم السلام) می رسد، نیز شامل می شود.

در این آیه خدای تعالی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امر می کند که به  مردم بگوید که با خویشاوندان وی دوستی و مودت نمایند، که این دوستی و محبت، خود، مصداقی از احترام است.

همچنین در روایات، سفارشات فراوانی به احترام و اکرام به سادات شده است، که در این جا، به برخی اشاره می شود:

1. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«چهار دسته را روز قیامت شفاعت کنم، هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده اند».[4]

2. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم):« اکرام کنید خوبان ذریه مرا از براى خدا و بدان ایشان را براى من».[5]

3. امام صادق(علیه السلام) فرمود:«هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) سخن می گوید. مردم خاموش می شوند؛ پیامبر حرکت مى‏ کند و می فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند».[6]

گفتنی است این احترام یک امر طبیعی است و نشانه محبت به پیامبر است یعنی اگر کسی شخصی را دوست داشته باشد منتسبین به او را هم دوست خواهد داشت و مورد احترام قرار می دهد، و همین یعنی احترام و یاد پیامبر اسلام و گرامی داشت اهداف آن حضرت.

سادات و غیر سادات در دنیا و آخرت:

گرچه سادات به دلیل انتساب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دارای احترام و یژه ای هستند اما:

1.در انجام  تکالیف و وظایف شرعیّ و اخلاقی همه امّت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مساوی مى ‏باشند و سادات، بر غیر سادات امتیازى ندارند و هیچ کس از انجام تکالیف الهی، معاف نیست. تمامی انسان ها چه سادات و چه غیر سادات در تمامی لحظات مورد آزمایش و امتحان خداوند متعال بوده و هر بنده ای دارای پرونده ای است که در روز جزا مورد محاسبه قرار می گیرد . [7]

2. سادات به واسطه شرف انتساب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مسئولیّت بیشترى دارند که رعایت احکام و تکالیف را نسبت به آنها موکّدتر مى‏نماید.[8]



[1] . قرشى، سید على اکبر،قاموس قرآن، ج3، ص 350، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش؛ طریحى، فخر الدین،‏ مجمع البحرین، ج3، ص 71،کتابفروشی مرتضوی،تهران، چاپ سوم، 1375ش؛ فرهنگ ابجدی عربی –فارسی، ص 507.

[2] . خامنه ای،سید علی، اجوبة الاستفتائات، ص 216- 217؛گلپایگانی، سید محمد رضا، مجمع المسائل، ج1، ص 392، دارالقرآن الکریم، قم، چاپ هشتم، 1409ق.

[3] . شوری، 23.

[4] . ثقة الاسلام کلینی،الکافی، ج4، ص 60، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.

[5] . ثقفى تهرانى، محمد،تفسیر روان جاوید، ج1، ص 52، انتشارات برهان‏، تهران، چاپ سوم، 1398ق.

[6] . وسائل الشیعه، ج 16، ص 333.

[7] . مجمع المسائل، ج1، ص 393.

[8] . مجمع المسائل، ج1، ص 393.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *