به گزارش روابط عمومی مرکز تربیتی و پرورش استعداد سلاله و به نقل پایگاه خبری تحلیلی رویش نیوز؛ سید احسان خادمی از فعالین فرهنگی اصفهان که سابقه حضور در چندین مجموعه فرهنگی تربیتی شهر را دارد؛ پیش از این در چند یادداشت به آسیب‌شناسی مراکز فرهنگی پرداخته بود که در مطلب زیر به طور مفصل‌تر به این موضوع پرداخته است:

اینکه ما هم مثل قدیمی تر ها اصرار غلط به مسیر و روشی کنیم که به آن تعلق داریم و با آن خاطره ، اشتباه است!

اینکه تقصیر را گردن این و آن بیاندازیم هم وجه درستی ندارد!

اینکه بجای چاره جوئی ، صورت مساله را پاک کنیم و به گوشه ای برویم و فقط نگاه کنیم هم پسندیده نیست!

اینکه زبان نقد و گلایه بِگشاییم و فقط بهانه گیری کنیم و اشکال تراشی ، کمی دور از مردانگی است !

“آتش به اختیار” برای ما (منظور ،بچه های مراکز فرهنگی است) درک موقعیت کنونی ، فهم اشتباهات گذشته و چاره جویی برای آینده است

“اگر کارگروه بحران در مراکز تشکیل نشود خسارت میکنیم”

باید بپذیریم که مراکز فرهنگی ما، گرفتار افکار دو دهه ی پیش است و از نیاز جامعه و مخاطبش عقب افتاده !

باید بپذیریم که گرفتار گزارش دادن و رزومه سازی ها شده ایم و بیش از آن که به عمق فعالیت هامان فکر کنیم ، سر و صدا و آب و رنگ برنامه ها برایمان مهم شده !

باید بپذیریم در مراکزمان بجای تربیت نسل بعدی ، صرفا خودمان را تکثیر کرده ایم و خُلق و عادات و تفکراتمان را با چاشنی محبت به آنها القا و شاید تحمیل کرده ایم !

باید بپذیریم ناخواسته و به بهانه ی نظم و حساب ، کتاب داشتن فعالیت ها دچار ساختار زدگی و تشکیلات محوری کاذب شده ایم !

باید بپذیریم در رفتار مجموعه ای ما واژه هایی چون توکل ، توسل، اخلاص و … جایش را با طرح درسی ، سند راهبردی، سند چشم انداز و …. عوض کرده ! (منظور نفی اینها و لازم نداشتنشان نیست)

باید بپذیریم ما هم مثل آنهایی که همیشه منتقدشان بوده ایم عرصه را برای “حرف درست ” تنگ کرده ایم و برای رسیدن به تفکرات و عقاید خودمان نقشه می کشیم ، نه برای محقق شدن آنچه درست است و به صلاح  !

باید بپذیریم چتر حمایتی روحانیون خوشفکر و به روز را(اگر چه کم یاب است)  از سرمان برداشته ایم و گاهی خود سرانه تصمیم میگیریم و جریان سازی میکنیم !

باید بپذیریم مخاطب را از حیث بودنش و عددش و بالارفتن آمارهامان مهم میدانیم نه از حیث اثر گذاری !

باید بپذیریم چشم و هم چشمی های آنهایی که گاها در جمع های خودمانی مان به نقدشان می کشیدیم گریبان خودمان را هم گرفته و دیده شدن برایمان موضوعیت پیدا کرده !

باید بپذیریم در جبهه واحدی که قرارگرفته ایم هنوز کارگروهی کردن را بلد نشده ایم و دچار رقابت های منفی با مراکز دیگر شده ایم !

باید بپذیریم پیش از اینکه برای ایجاد یک حرکت ، دست به دامان اهل بیت شویم و از مردم ( بعنوان مخاطب و حامی اصلی مان) کمک بخواهیم ، دست به دامان فلان اداره و سازمان و بهمان نهاد میشویم که تامین مالی مان کنند و البته وابسته به خودشان !

باید بپذیریم حتی رفاقت هامان در مراکز فرهنگی اداری و سیستمی و تشکیلاتی شده !

باید بپذیریم که دچار نوعی خود برتر بینی شده ایم و با تنگ نظری هامان مراکز را به کوچک و بزرگ تقسیم کرده ایم ، نه موثر و خنثی و بی اثر !

باید بپذیریم به اشتباه و البته ناخواسته متوجه بار معنوی کلمه هایی چون”مجاهد فرهنگی” و “فعال فرهنگی” و … نبوده ایم و امر برایمان مشتبه شده است !

باید بپذیریم اصالت در مراکزمان به سَمت اسم و رسم مرکز رفته و اعضای مجموعه (بعنوان مهم ترین سرمایه) برایمان از اصلیت خارج شده اند !

باید بپذیریم تاثیر آن دسته از مراکز فرهنگی مان که شاید اسم و رسمی هم دارند و مخاطبی ، به مراتب از مسجد فلان محله ، جلسه قران فلان خیابان و جلسات فلان روحانی جوانی که مخلصانه و بی سر و صدا در گوشه ای از شهر بدون هیچ ادعایی فعالیت میکند کم تر شده است !

شاید آسیب های ذکر شده و ده ها آسیب ذکر نشده ی دیگر در مرکز ما و شما ، کم باشد و یا اصلا نباشد ولی این به معنای آن نیست که از این آسیب ها در امان هستیم !

“آتش به اختیار” یعنی:
باور کنیم در مراکز فرهنگی مان با مشکل مواجه شده ایم و باید راه چاره ای بجوییم . فقط مراقب باشیم با تغییرات ظاهری و شکلی ، شعارهای بزرگ و دهان پر کن ، و گزارش های خیالی، درد مراکز را پُشت مُسَکن ها و تب بُرها قایم نکنیم !

فتامل

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *