در طول این سالهای اندک معلمیم ، شاید پرتکرارترین سوالی که پاسخ داده ام، این بوده که « چه شد که پس از سالها تحصیل دانشگاهی و کار صنعتی و… معلم شدی». شاید بد نباشد عرض کنم که او فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی مکانیک ماشینهای کشاورزی از یک دانشگاه دولتی هستم. نه برای خودم، بلکه برای دوستان و اطرافیانم نیز همین موضوع، مسئله بود. چطور می شود بعد از یک روز طاقت فرسا در یک کارگاه آهنگری، آن هم در اوان جوانی که هر کس به دنبال لذتها و خوشی هایش است، ” تن ” خسته را در میان کودکان و نوجوانان محله سوق دهی تا دردهای “من” بی قرار را التیام بخشد. چطور می شود که دانش آموخته یک رشته مهندسی که 4 سال در راهروهای دانشکده ها و اتاقهای خوابگاهها، با فرمول و جزوه سرکار داشته، حال از راهی امرار معاش می کند که ربطی به رشته مهندسی اش ندارد. گاهی آنچه که می شوی، با انچه باید باشی، زمین تا آسمان فرق می کند. اسم ها و رسم ها چیز دیگری می گویند، اما رسم ها تو را به سوی دیگری می کشد. ادامه مطلب