بعضى چنين تصور مى كنند كه اين ماليات اسلامى كه بيست درصد بسيارى از اموال را شامل مى شود و نيمى از آن اختصاص به سادات و فرزندان پيامبر دارد ، يك نوع امتياز نژادى محسوب مى شود و ملاحظات جهات خويشاوندى و تبعيض در آن به چشم مى خورد ، و اين موضوع با روح عدالت اجتماعى اسلام و جهانى بودن و همگانى بودن آن ، سازگار نيست .

پاسخ :

كسانى كه چنين فكر مى كنند شرایط و خصوصيات اين حكم اسلامى را كاملاً بررسى نكرده اند زيرا جواب اين اشكال به طور كامل در اين شرایط نهفته شده است .

توضيح اينكه اولاً : نيمى از خمس كه مربوط به سادات و بنى هاشم است منحصراً بايد به نيازمندان آنان داده شود ، آن هم به اندازه احتياجات يك سال و نه بيشتر ، بنابراين تنها كسانى از آن مى توانند استفاده كنند كه يا از كار افتاده اند یا بيمارند و يا كودك يتيم و يا كسان ديگرى كه به علتى در بن بست از نظر هزينه زندگى قرار دارند . بنابراين كسانى كه قادر به كار كردن هستند ، ( بالفعل و يا بالقوه )و  مى توانند درآمدى كه زندگى آنها را بگرداند داشته باشند هرگز نمى توانند از اين قسمت خمس استفاده كنند و جمله اى كه در ميان بعضى از عوام معروف است كه مى گويند سادات مى توانند خمس بگيرند ، هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد ، گفتار عوامانه اى بيش نيست ، و هيچ گونه پايه اى ندارد .

دوماً : مستمندان و نيازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چيزى از زكات مصرف كنند و به جاى آن مى توانند تنها از همين قسمت خمس استفاده نمايند .

سوماً : اگر سهم سادات كه نيمى از خمس است ، از نيازمندى سادات موجود بيشتر باشد بايد آن را به بيت المال ريخت و در مصارف ديگر مصرف نمود ؛ همانطور كه اگر سهم سادات كفايت آنها را ندهد بايد از بيت المال و يا سهم زكات به آنها داد .

با توجه به جهات سه گانه فوق روشن مى شود كه در حقيقت هيچ گونه تفاوت از نظر مادى ميان سادات و غير سادات گذارده نشده است . نيازمندان غير سادات مى توانند مخارج سال خود را از محل زكات بگيرند ولى از خمس محرومند و نيازمندان سادات تنها مى توانند از محل خمس استفاده كنند ، اما حق استفاده از زكات را ندارند . در حقيقت دو صندوق در اينجا وجود دارد ، صندوق خمس و صندوق زكات و هر كدام از اين دو دسته تنها حق دارند از يكى از اين دو صندوق استفاده كنند آن هم به اندازه مساوى يعنى به اندازه نيازمندى يك سال . ( دقت كنيد )

ولى كسانى كه دقت در اين شرایط و خصوصيات نكرده اند چنين مى پندارند كه براى سادات سهم بيشترى از بيت المال قرار داده شده است و يا از امتياز ويژه اى برخوردارند .

üدر اینجا سؤالى پيش مى آيد كه اگر هيچ گونه تفاوتى از نظر نتيجه ميان اين دو نمی باشد اين برنامه چه ثمره اى دارد ؟

پاسخ اين سؤال را نيز با توجه به يك مطلب مى توان دريافت ، و آن اينكه ميان خمس و زكات تفاوت مهمى وجود دارد و آن اين است كه زكات از ماليات هایى است كه در حقيقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مى شود لذا مصارف آن عموماً در همين قسمت مى باشد ، ولى خمس از مالياتهایی است كه مربوط به حكومت اسلامى است ، يعنى مخارج دستگاه حكومت اسلامى و گردانندگان اين دستگاه از آن تأمين مى شود .

بنابراين محروم بودن سادات از دستيابى به اموال عمومى ( زكات ) در حقيقت براى دور نگه داشتن خويشاوندان پيامبر از اين قسمت است تا بهانه اى به دست مخالفان نيفتد كه پيامبر خويشان خود را بر اموال عمومى مسلط ساخته است . ولى از سوى ديگر نيازمندان سادات نيز بايد از طريقى تأمين شوند ، اين موضوع در قوانين اسلام چنين پيش بينى شده كه آنها از بودجه حكومت اسلامى بهره مند گردند ، نه از بودجه عمومى ، در حقيقت خمس نه تنها يك امتياز براى سادات نيست بلكه يك نوع كنار زدن آنها ، به خاطر مصلحت عموم و به خاطر اينكه هيچ گونه سوءظنى توليد نشود مى باشد .

جالب اينكه به اين موضوع در احاديث شيعه و سنى اشاره شده است : در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم : « جمعى از بنى هاشم به خدمت پيامبر رسيدند و تقاضا كردند كه آنها را مأمور جمع آورى زكات چهار پايان كنند و گفتند اين سهمى را كه خداوند براى جمع آورى كنندگان زكات تعيين كرده است ، ما به آن سزاوارتريم . پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم  فرمود : اى بنى عبد المطلب : زكات نه براى من حلال است و نه براى شما ، ولى من به جاى اين محروميت به شما وعده شفاعت مى دهم … شما به آنچه خداوند و پيامبر برايتان تعيين كرده راضى باشيد ( و كار به امر زكات نداشته باشيد) آنها گفتند راضى شديم . از اين حديث به خوبى استفاده مى شود كه بنى هاشم اين را يك نوع محروميت براى خود مى ديدند، و پيامبر در مقابل آن به آنها وعده شفاعت داد !

در « صحيح مسلم » كه از معروف ترين كتب اهل تسنن است حديثى مى خوانيم كه خلاصه اش اين است : عباس و ربيعه ابن حارث خدمت پيامبر رسيدند ، و تقاضا كردند كه فرزندان آنها يعنى « عبد المطلب ابن ربيعه » و « فضل بن عباس » كه دو جوان بودند مأمور جمع آورى زكات شوند و همانند ديگران سهمى بگيرند تا بتوانند هزينه ازدواج خود را از اين راه فراهم كنند . پيامبر از اين موضوع امتناع ورزيد و دستور داد از راه ديگر وسایل ازدواج آنها فراهم گردد و از محل خمس ، مهريه همسران آنها پرداخته شود . از اين حديث كه شرحی طولانى دارد نيز استفاده مى شود كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم اصرار داشت خويشاوندان خود را از دست يافتن به زكات (اموال عمومى مردم ) دور نگهدارد .

از مجموع آنچه گفتيم روشن شد كه خمس نه تنها امتيازى براى سادات محسوب نمى شود بلكه يك نوع محروميت براى حفظ مصالح عمومى بوده است .

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *