امروزه ما بر زمینی پای می گذاریم که در طول تاریخ انسان های صالح و ناصالح زیادی « با هم » تحولات تاریخ آن را شکل داده اند . تقابل خیر و شر و برتری متناوب آن دو بر هم ، تداوم پستی و بلندی شایستگی انسان در حاکمیت بر زمین را در پی داشته است . گاه تا بدانجا نزول یافته که جز نوح نبی و عده ای قلیل از یاران او ، باقی نسل بشر مستحق عذاب الهی بوده اند و گاه چنان شرافت یافته که پیامبر ختمی مرتبت از سوی خدا به سوی او مبعوث می گردد تا تمام معارف الهی را تعلیم ایشان نماید .

یقیناً انسان در عصر ختم نبوت به درجه ای از شعور عقلی و روحی رسیده بود که بتواند معارف عمیق اسلامی را درک کند و الا رسالت پیامبر اسلام از سوی خدا امری بیهوده بود . انسان از آن زمان به بعد لیاقت حفظ آثار معنوی و الهی را یافته است . شاهد آن ظهور سلمان ها ، ابوذرها ، کمیل ها ، ابن عباس ها ، مختارها ، مفضل ها ، شیخ مفید ها و نمونه های فراوان دیگر است .

پیامبران قبل از اسلام هیچ کدام یاران  و پیروانی این چنین نداشتند که میراث آنها –  شامل کتاب آسمانی و سخنان – را حفظ نمایند ، اما در تاریخ اسلام حتی کوچک ترین رفتارها و گفتارهای پیامبر و البته اهلبیت علیهم السلام نیز مضبوط است چه رسد به کتاب آسمانی قرآن و سخنان بنیادین و قانون ساز ایشان .

آن چه در این کوتاه مقال مدنظر است یادآوری حفظ یکی از میراث ارزشمند نبی اسلام و عترت اوست . پیامبر اسلام در طول حیات خود با ارائه یک قانون کلی ، مرز بین مؤمن ، مسلم و کافر را تعیین نمودند . از نظر رسول مکرم عدم اعتقاد به دو اصل توحید الهی و نبوت ایشان کفر ، و اقرار زبانی به این دو اسلام ، و همراه شدن این اقرار با اصل امامت دوازده امام ، ایمان محسوب می گردد .

اما پیامبرو امامان حکیم و مدبر ما به جهت شناخت روحیات انسان با ارائه دستورات و راه کارهای فراوان ، زمینه دوام ایمان پیروان خود را نیز فراهم نموده اند ؛ از جمله بیان فضائل و تأکید و تشویق بر دوستی ایشان و امامان دوازده گانه ، تشویق به زیارت ایشان در حیات و ممات آنها ، دوستی و اخوت مؤمنین با یکدیگر – که زمینه ساز روحی دوام بر اعتقادات است – و یاد نمودن از اهلبیت در هنگام اجتماع مؤمنین با هم و …

یکی از راه کارهای ثبات ایمان در قلوب شیعیان که با ظرافت عقلی عجیبی از طرف پیامبر و امامان طراحی شده است ، لزوم احترام معنوی و وجود احکام خاص شرعی در مورد فرزندان امامان معصوم یعنی « سادات » می باشد . لحظه ای به این موضوع فکر کنیم که اگر موضوع سیادت در تاریخ شیعه مطرح نبود قطعاً دوام اتصال و پایداری شیعیان بر اعتقادات شیعی قطع می گردید .

در این رابطه تنها به بیان چند دلیل اکتفا نموده و شما مخاطب محترم را به تأمل و تفکر در این موضوع دعوت می نماییم :

1-   اساساً سهم سادات در حفظ و حراست از آثار اهلبیت نسبت به غیر سادات با وجود نسبت جمعیتی بسیار کمتر ، بسیار بیشتر می باشد . عموماً علما دینی و مجاهدینِ با دشمنان شیعه از بین سادات بوده و یا تحت تأثیر فردی از این جماعت بوده اند .

2-   به سبب انتساب سادات به امامان معصوم ، در طول تاریخ ایشان در وجود خود احساس مسؤولیت شخصی و اجتماعی بسیار بسیار بیشتری از غیر سادات نسبت به دین اسلام داشته اند که منشأ دین داری ، حفظ دین و اشاعه آن در بین مردم می گردیده است .

3-   غیر سادات نیز در طول تاریخ به واسطه انتساب سادات به اهلبیت ، با تمسک به آنها و ابراز ارادت به ایشان نوعی ارتباط معنوی با اهلبیت برقرار می نموده اند که زمینه تعهد دینی بسیار بیشتری میان آنها ایجاد نموده است .

حفظ نسب سادات باعث زنده ماندن نام امامان در بین شیعیان می باشد ؛ این در حقیقت نوعی تکرار بر اعتقادات فکری شیعیان بوده است

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *