مرحوم استاد شیخ على صفایى حائرى معروف به عین صاد اندیشمندى فرهیخته و نویسنده‌اى توانا و دردآشنا و عارفى سالک، فرزند مرحوم حاج شیخ عباس صفایى حائرى و نوه‌ى شیخ محمد على صفایى حائرى در شهر مقدس قم، در سال ۱۳۳۰ دیده به جهان گشود. در سنّ ۱۳سالگى شروع به تحصیل علوم دینى و حوزوى نمود. دروس سطح #حوزه را در مدت کوتاهى حدود ۳ سال و خورده‌اى به اتمام رسانید.

ایشان در بسیاری از عرصه های حوزوی صاحب اثر و توانمند بوده اند. آنچنانی که رهبر انقلاب در باره ایشان می گویند« به شخصیت ایشان در حوزه های علمیه بسیار نیاز است، ایشان همچون علامه طباطبایی در تفسیر قرآن صاحب نظر هستند». اما از آن جا که تربیت را مهم‌ترین نیاز و زیربنایى‌ترین حرکت هر انسان و جامعه‌اى مى‌دید و مباحث تربیتى را از ابتدایى‌ترین و مقدم‌ترین مباحث بر مباحث دیگر مى‌دانست، با «مسئولیت و سازندگى» آغاز کرد و اولین نوشته و کتاب خود را تحت همین عنوان در حدود سن بیست سالگى(پیش از انقلاب) به رشته‌ى تحریر درآورد. ازدیگر آثار تربیتی ایشان می توان به کتابهایی همچون «انسان در دو فصل»، «نامه های بلوغ» و «روش تربیت کودک» نام برد.

در ادامه با ارائه بخشی از مقدمه کتاب «روش تربیت کودک»، به نگاه متفاوت ایشان به عرصه تربیت پی خواهیم برد:

برادر و خواهر معلم در حالی که فرصت ها چون ابر می گریزند و زمان، همچون کودکان پابرهنه، در کوچه های شهر می دود و ما در کار تماشای خسران خویش در معامله ای که هر ثانیه، هستی را با نیستی، مبادله می کنیم، آیا لحظه ای اندیشیده ای؟  با طرح چند سوال از خویش ابرهای بارور در گذر زمان را به باریدن و سیراب کردن وا داشته‌ایم تا درباره زلال آن به رویش و فلاح برسی؟  که هستی؟ چه می کنی؟ برای که کار می‌کنی؟ چرا کار می‌کنی؟ در کجا هستی؟ به کجا می خواهی بروی؟ به کجا رسیده‌ایم؟ و به کجا رسانده ای؟ بگذار صمیمانه از تو بپرسم این سوال را که راستی چرا معلم شدی؟ انگیزه و نیت تو برای انتخاب این کار چه بوده است ؟ آیا معلمی را به عنوان یک شغل همانند سایر شغل ها برای کسب درامد گزیده ای؟ آیا در طلب یک کار به اصطلاح بی دردسر و با چند ماه تعطیلی با مزد و مواجب بوده ای؟ اگر چنین است در خویش تجدید نظر کن و مسئولیت خدایی و انسانیت را به خاطر آور که تو همانند کارمند اداره نیستی. تو با انسان هایی سر و کار داری که بسیاری از مسائل زندگیشان را از تو می آموزند، اعمال و حرکات تو را الگو قرار می دهند، بخش عظیمی از شخصیتشان را حرفها و رفتار تو می سازد. اگر فاسد باشی، نسل هایی را فاسد کرده اید و اگر صالح باشی، نسل‌ها را اصلاح کرده اید. معمولاً سوال می شود که در کلاس چگونه باید بود؟ در حالی که سوال مهم تر این است که اساساً چرا باید معلم بود؟ ما تا نقش انسان در هستی را درک نکرده باشیم، نقش معلم در کلاس را نخواهیم فهمید. تاچرا بودن انسان پاسخ نگیرد، چگونه بودن او جواب نخواهد گرفت.  آیا نقش تو تعیین‌کننده شغلت بوده است؟ چگونه می توان از یک معلم صبر و تحمل و فداکاری و از خودگذشتگی انتظار داشت، در حالی که نداند چرا باید صبور و ایثارگر بود؟….

همانطور که در متن ملاحظه کردید، آقای صفایی برای نقش معلم و مربی اهمیت بالایی قائل بوده اند و معتقد بودند، والدین که مربیان اولیه و معلمان که مربیان ثانویه فرزندان در تربیت هستند، باید دارای چنین خصلت هایی باشند.

مرکز تربیتی و پرورش استعداد سلاله هم از ابتدا برای تدوین نظام نامه تربیتی خودش اسناد بالادستی کشور در حوزه تعلیم و تربیت نظیر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سیاست های ابلاغی رهبری در آموزش و پرورش را بررسی کرده و همچنین نظرات اساتید شاخص تربیتی کشور را مورد دقت و گفتگو قرار داده است. استاد علی صفایی نیز از این قائده مستثنی نبوده و سعی شده است در نظام نامه تربیتی مرکز که «شجره طوبی» نام دارد از نظرات ارزشمند ایشان استفاده شود.

ایشان معتقدند در حال حاضر ما در یک جامعه «متضاد»- جامعه ای که کودک و نوجوان یک صدا و یک اعتقاد نمی شنود،  در خانه یک حرف، در بازار یک اعتقاد و درمدرسه اعتقاد دیگری که همه با هم در تناقض است می شنود-  قرار داریم، گزیری جز «مصون» سازی فرزندانمان در برابر این تناقضات با سلاح «شخصیت»، «حریت» و «تفکر» نداریم و این کار وظیفه والدین، مربیان و معلمان و هرآن کسی است که با بچه ها در ارتباطند.

لذا مرکز سلاله نیز با فراهم کردن شرایطی برای گرد هم آمدن متربیان در گروه همسالان خود و ارتباط دادن آنها با یک مربی تربیتی که ویژگی های گفته شده در بالا را دارد، سعی کرده است گام بزرگی را در جهت این مصون سازی بردارد. در این گروه ها مربی سعی می کند، سرفصلهای اعتقادی، اخلاقی و تربیتی که در طرح شجره طوبی آمده است، را با ابزارهای «تزکیه و آزادی دادن»، «تعلیم و آموزش» و «تذکر و یادآوری» به متربیان انتقال دهند.

روح بی قرار و شیدای این استاد بزرگوار، در سحرگاه روز سه شنبه بیست و دوم تیر ماه ۱۳۷۸ در حالی كه طبق عادت همیشگی عازم زیارت مرقد مطهر حضرت ثامن الائمه(ع) بود، در سانحه تصادف از عالم خاکی رحلت نمود.

نویسنده: مهدی نفیسی مهر؛ مسئول تربیت و پژوهش مرکز سلاله

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *