این صحیح است که تربیت، ابزارهایی دارد و برگزاری جلسه و انتقال مفاهیم و کار بر روی قرآن و کشف استعداد متربی و پرورش استعدادها و تقویت مهارت های او و برگزاری کلاس و دوره و مسابقه و طراحی بازی و اردو، همگی از ابزار تربیت می باشند، اما تربیت، جمع جبری این ابزارها نیست.
به عبارت ساده تر، اینچنین نیست که هرکجا این ابزارها یا بخشی از آنها وجود داشت، الزاما تربیت هم رقم خورده است. در بسیاری از موارد، وجود این ابزارها، متولیان تربیت را می فریبد و پس از گذر چند سال از فعالیت، می بینند اهداف از پیش ترسیم شده، محقق نشده است. در این وضعیت، یا تربیت رها می شود و یا فریب مضاعف رقم می خورد، به این معنا که تلاش می کنیم با اعداد و ارقام، خودمان را سرگرم کنیم تا فریب بخوریم و فراموش کنیم که فریب خورده ایم!!
برای آنکه بدانیم تربیت، فراتر از ابزارهای تربیت چیست، حتما باید نگاهی به انسان داشته باشیم و ببینیم از تربیتِ چه موجودی صحبت می کنیم؟ پاسخ به این پرسش، به درازای عمر آدمی در پهنه تاریخ حرف دارد و تاریخ تفکر، به نوعی حاشیه ای بر انسان شناسی است، بنابراین بنده در این مقال، قصد ندارم به تفصیل به این موضوع بپردازم، اما آنچه در این جا برایم اهمیت دارد، توجه به دو نکته زیر می باشد:
- تقریبا در عمده نگاه های معطوف به انسان، به مساله انتخابگری او (لااقل از سن بلوغ) اشاره شده است. انتخابگری یعنی انسان می تواند از ورای روابط آشکار مکانیکی و علی و معلولی، مسیری را اختیار کند که در پیش بینی نمی گنجد. نمی توان رفتار انسان را به یک فلوچارت و نقشه از پیش تعیین شده فروکاست. انسان می تواند خلاف تمام بسترهای وراثتی و محیطی و خانوادگی عمل کند. در اینجا از قید “آشکار” استفاده کردم، چرا که ممکن است کسی بگوید همین انتخابگریِ غیرقابل پیش بینی، در یک دستگاهی پیچیده تر و پنهانی تر، فرمول معینی دارد. من با این نگاه، بحثی ندارم. صحبت من این است که رفتار انسان را نمی توان به عوامل محیطی فروکاست. حال، اگر تمام رفتار انسانی در دستگاه عظیم آفرینش، نظم معینی دارد، آن سخنی دیگر است.
- انسان در نهانخانه خویش، موجودی است با گرایش های الهی و نامحدود. انسان ها در لایه های زیرین خود، خداخواهند و انتخاب هایی خداخواهانه دارند. برای همین است که رسالت انبیا تنبه به این پیمان فطری است. برای همین است که فرمودند هر مولودی بر فطرت توحیدی متولد شده است. برای همین است که فرموده اند اگر انسان ها محاسن کلام حق را با گوش دل بشنوند، می پذیرند.
با این دو مقدمه، می خواهم عرض کنم، تربیت در صحنه هایی محقق می شود که اولا امکان انتخابگری وجود دارد و ثانیا مجالی برای بروز فطرت و صدای حق درونی انسان ها وجود دارد. چرا میدانی مثل میدان دفاع مقدس، مجال تربیت انسان هایی مثل شهدای عزیز واقع شد؟ چون اولا در این صحنه، امکان انتخابگری آشکار شد و ثانیا تا رفیع ترین درجه وجود آدمی، یعنی شهادت در راه خدا، امکان بروز صفات ذاتی انسان، موجود بود.
ما در یکی از این دو مقدمه اشکال داریم: یا با غلبه ابزار، امکان انتخابگری را عملا مسدود کرده ایم و متربی را بسان مهره ای در کارخانه آدم سازی خود تلقی کرده ایم و با هجمه کلاس و جلسه و انتقال مفاهیم، عملا دست و پای دیدن و شنیدن او را بسته ایم و یا اگر به آزادی و انتخاب رو آورده ایم، این کار را بدون به صحنه آوردن امکانات فطری انجام داده ایم، گویا آزادی دادن ما بیش از آنکه یک ابتکار باشد، از سر استیصال بوده است.
خلاصه اینکه تربیت، بیش از ابزارهای تربیت، وابسته به برخورداری از عالمی است که در آن عالم، متربی می تواند آزادانه با لایه ها و انتخاب های فطری خویش مواجه شود و ابزار تربیت تنها زمانی سودمند است که در خدمت این عالم قرار بگیرد.
خواننده محترم می تواند بنده را متهم به کلی گویی و پرداختن به امور شیرین، ولی بی فایده نماید. پاسخ من این است که “درست است که این صحبت ها به این راحتی به دام برنامه ریزی و اجرا نمی آید، اما اگر بپذیریم که ابزارهای تربیت، بدون برخورداری از این عالم، صرفا کارهایی خدماتی می باشند، خودمان را با ابزارهای تربیت دل خوش نمی کنیم و راه دشوار ساختن این عالم را به جان می خریم.”
طبیعتا پرسش اساسی این است که این عالم، چگونه محقق می شود. امیدوارم این متن، که به طور مختصر به مسایل فراوانی اشاره داشت، زمینه ای باشد برای گفت وگو …
نویسنده: حجت الاسلام فرشاد توسلی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.