با احترام ضمن آرزوی توفیق ، اعلام میگردد اینجانب دو طرح از مجموعه طرحهای تولیدشده آن مرکز به اسامی: 1- طرح شجره طوبی (چارچوب کلی نظام تربیتی دانشآموزی) 2- طرح رصد استعدادی تربیتی طراوت را مطالعه کرده و ابتدا از اینکه در جواب تاخیر کردهام عذرخواهی میکنم، زیرا اینجانب باتوجه به مشغله ذهنی و کاری، آمادگی لازم جهت بررسی دقیق طرح را نداشتم. اخیراً… این فراغت و نیز آمادگی پدید آمد و من موفق به مطالعه و بررسی شدم و در ثانی مناسب است از زحمات تدوینکنندگان و مجریان طرح بخاطر دغدغه جدی که دارند و نیز تلاش صادقانه و خالصانهای را در راستای اهداف تعیینشده داشتهاند، صمیمانه تشکر نمایم.
به نام خدا
حضور محترم مسئولین مرکز فرهنگی تربیتی سلاله
سلام علیکم
با احترام ضمن آرزوی توفیق ، اعلام میگردد اینجانب دو طرح از مجموعه طرحهای تولیدشده آن مرکز به اسامی: 1- طرح شجره طوبی (چارچوب کلی نظام تربیتی دانشآموزی) 2- طرح رصد استعدادی تربیتی طراوت را مطالعه کرده و ابتدا از اینکه در جواب تاخیر کردهام عذرخواهی میکنم، زیرا اینجانب باتوجه به مشغله ذهنی و کاری، آمادگی لازم جهت بررسی دقیق طرح را نداشتم. اخیراً… این فراغت و نیز آمادگی پدید آمد و من موفق به مطالعه و بررسی شدم و در ثانی مناسب است از زحمات تدوینکنندگان و مجریان طرح بخاطر دغدغه جدی که دارند و نیز تلاش صادقانه و خالصانهای را در راستای اهداف تعیینشده داشتهاند، صمیمانه تشکر نمایم.
بدیهی است دو طرح فوق اولاً حاصل پیام مقدس و قابل احترامی است چراکه به دنبال انتظامبخشی شخصیت و استعدادشناسی فرزندان سادات است و ثانیاً محتوای طرحهای فوق نشان میدهد که مجریان طرح به دنبال تحکیم و تکمیل نظام جمهوری اسلامی از طریق تربیت استعدادهای نخبه و مؤمن، پایههای نظام جمهوری اسلامی را تکمیل و تحکیم نمایند تا انقلاب اسلامی بتواند به هدف بلند خویش، که زمینهسازی برای ظهور دولت کریمه مهدوی است نزدیک و نزدیکتر شود.
تربیت نیروی انسانی مفید و مؤثر یک حرکت ارزشآفرین، مفید و مؤثر است که میتواند تحول فرهنگی و تربیتی جامعه تضمین نماید.
اگر در بستر انقلاب اسلامی قرار است ما از طریق «تربیت» به «هویت اخلاقی» برسیم و این هویت در رفتار ارادی ما متجلی شود تا «ادب» در حوزه فردی و اجتماعی ظهور پیدا کند، لازمهاش این است که این سه حوزه را با تکیه بر وحی الهی مدیریت نماییم تا بتوانیم سریع و به سلامت، جامعه را با تحول بنیادین اسلامی مبتنی بر اصل امامت، در جهت درک مراتبی از عبودیت الهی در راستای حیات طیبه همراه نمائیم.
پس تربیت را پایه مبنای اصلی جهت رشد آدمی بگیریم. چه در غیر اینصورت ما راه را کج رفتهایم و تجربه 28ساله در زمینه آموزش و پرورش و نیز آموزش عالی و همچنین فعالیتهای آموزشی و فرهنگی نهادها و مؤسسههای مختلف به عدم رشد شخصیتی کودکان و نوجوانان شهادت میدهد و ما بخاطر اینکه تکلیفمان با دین خدا آن هم دین خالص، که محصول وحی الهی است، روشن نیست، به یأس و سرگردانی و روزمرگی رسیدهایم.
لذا با توجه به نکات زیر ضروری است:
1- تربیت اسلامی را باید تعریف کرد و آن تعریف را به عنوان شاخص جههت ارزیابی و نقد فعالیتهای تربیتی بکار گرفت. وقتی تربیت اسلامی مبهم بود و هرکس از ظن خود به تحلیل و تعریف تربیت اسلامی میپردازد، مشکلات تولید میشود، که نه تنها ره به جایی برده نمیشود، که با چالشهایی در مبانی و محتوا و روش روبرو خواهیم شد.
2- باید مشخص شود تربیت به دنبال چه مقصدی است. اگر به دنبال انتظام و ارتقاء شخصیت درونی مخاطب است تا فرهنگ درونی او اصلاح و ارتقاء یاب، پس باید آن انسان رشید و متعالی، که میتواند به سوی رشد و تعالی حرکت کند، شناخته شود. راستی انسان رشیدی که باید محصول یک مدرسه اسلامی باشد، باید از چه ویژگیهائی برخوردار باشد؟ هویت اخلاقی او چگونه ترسیم شده و اکنون ما چگونه ترسیم میکنیم و ترسیم فعلی ما با آن ترسیم الهی به چه میزان اختلاف و تفاوت دارد؟
3- باید مشخص شود: انسانی که موضوع تربیت است و قرار است که تربیت شود، از چه مشخصات و ممیزاتی برخوردار است. روانشناسی این انسان او را چگونه تعریف میکند؟ آیا او مختار و انتخابگر است یا مجبور است تسلیم محض بایدها و نبایدهای اجتماعی باشد؟ و بالاخره باید مشخص شود روانشناسی اسلامی، بر اساس وحی الهی، انسان را چگونه تعریف و توصیف میکند؟
4- براساس حدیث نبوی «مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ میتَةً جاهِلِیَّة ، نسبت و رابطه امام زمان (علیهالسلام) با تربیت مخاطب ما چه نسبت و رابطهای است.
باید مشخص شود جایگاه امام در جغرافیای شخصیت و نیز زندگی مخاطب کجاست؟ چه نسبت و رابطهای متربیان باید با امام داشته باشند و چه نسبت و رابطهی امام با متربیان دارد.
باید مشخص شود که چه نسبت و رابطهای یبن معرفت امام زمان و جاهلیت زدایی در جامعه وجود دارد، تا فعالیتای برنامهای و اجرائی در راستای آن تعریف شود؟
5- درست است که هدف غائی تربیت درک مراتبی از عبودیت الهی، در راستای حیات طیبه است ولی هیچگاه با هدف غائی نمیتوان تربیت کرد. باید این هدف را متناسب با ظرفیت و توان و امکان و استعداد متربی، ریز کرد و در مراحل گوناگون اهدافی را در راستای هدف غائی تعریف کرد و در فرایندهای تعریفشده به آن ملتزم شد.
6- سؤالی که مطرح است اینکه: آیا باید در تربیت اسلامی بر روی افراد خاصی سرایهگذاری کنیم یا همه مخاطبان در رده کودک و نوجوان و جواب مخاطب فرایند تربیتی هستند. پس انتخاب نخبه به چه منظور است؟ اصلاً نخبه چه کسی است؟ آیا هرکسی که از هوش و استعداد و وضعیت تحصیلی خوب و خانواده سالم برخوردار باشد نخبه است؟ یا کسانیکه اهل تلاش هدفمند و قانونمدار، مبتنی بر دغدغه…. هستند، ولی از توانمندی هوشی و وضعیت تحصیلی ایدهآل برخوردار نیستند نمیتوانند نخبه باشند.
اگر به دنبال نیروی انسانی کارآمد، مفید و مؤثر و تحولگرا هستیم باید به زمینههای انگیزشی مخاطب توجه نمائیم نه فقط سیاهه تحصیلی و علمی و هوش و استعداد اگرچه این هدف خوب است ولی اصل نیست. اصل آن زمینههای انگیزشی است، که باید به آن توج جدی کرد.
7- اگر بپذیریم که متربیان ما در آینده بر اساس انتخاب خود، مسیر زندگی خویش را تعریف میکنند و این انتخاب بعد از دوره بلوغ خودنمائی میکند، وظیفه مربیان چیست؟ آیا میتوان تا پایان 18 سالگی «بایدها و نبایدهایی» را تحت قالب برنامه تربیتی تعریف کرد و بر آن ملتزم شد، آیا متربی الزاماً خود را شهر آن (بایدها و نبایدها) قرار میدهد؟ آیا برعلیه آنها عصیانگری نمیکند؟ پس بهتر است تربیت را در دو فصل «قبل از بلوغ و بعد از بلوغ» تعریف نماییم و متریبان را در متن هریک از فصول فوق تحلیل نمائیم و متناسب با هر دوره به او خوراک دهیم و به او کمک کنیم تا بهترین انتخاب را داشته باشد.
8- تربیت اسلامی در «جامعه بسته» یک وظیفه و در «جامعه باز» وظیفه دیگری دارد. جامعه امروز جهانی، نه تنها جامعهای باز است، که هویتی متضاد دارد و متربیان برای زندگی در جامعه باز متضاد باید آماده شوند. آن هم در عصر انقلاب اسلامی که شیاطین از هر سمت و سو در بسترهای واقعی و مجازی به دنبال تخریب هویت یک مسلمان هستند. تربیت در چنین جامعهای سخت است. چون رشد فکری و شخصیتی متربیان باید در «زمینه آزادی» شکوفا شده و عینیت یابد. یک مدرسه تربیتی که داعیه تربیت اسلامی دارد باید چه فرایندی را جهت تربیت انتخاب نماید تا متربیان امروز بتوانند برای فردا به انسانی تبدیل شوند که از استقلال و شخصیت – حریت و آزادمنشی – تفکر و قدرت تحلیل زندگی و بالاخره عامل عاطفی بایسته و شایسته با امت اسلامی، بویژه خانواده برخوردار باشند و نه تنها تسلیم موج جهانی نشود، که با آن مبارزه کرد و از حقیقت خویش و امت اسلامی و امام زمان(ع) خود پاسداری نماید.
9- بهترین نوع تربیت در جامعه باز و متضاد، واکسینه کردن فرد در مقابل آلودگیهای اخلاقی است. قرآن با آیه « وَ لِباسُ التَّقوا ذالِکَ خَیر» استراتژی و راهبرد اساسی مقاومت انسان مسلمان در مقابل آلودگیها را بیان میکند. تقوی را به عنوان به «لباس» تشبیه میکند و تعبیر جالبی است. باید لباس را بر تن کرد تا آدمی بتواند به امنیت و آرامش برسد و از آسیب سرما و گرا مصونیت یابد.
متربی در جامعه باز نمیتواند به پناهگاه خاص پناه آورد، که باید در متن جامعه باشد و تعامل با آحاد جامعه داشته باشد. پس باید به جدّ لباس بر تن کند که آسیبهای اجتماعی حریم شخصی او را از بین نبرند. غواصها در عمق دریاها باتوجه به لباسی که پوشیدهاند، فشار آب، گرمی و سردی آب و رطوبت و خیسی آب را نمیفهمند ولی اگر گوشهای از لباسشان پاره باشد، آب از همان نقطه وارد شده و او را در درون لباس خفه میکند.
پس باید آرمان تربیتی ما ایجاد و تثبیت و ارتقاء تقوا در متربی باشد، که در اینصورت او میتواند در مقابل بحرانیترین حادثهها از حریم خویش دفاع نماید. و این تقوی درسایه التزام به ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) در شخصیت متربی متجلی میشود و این لباس تقوی وقتی در بر متربی برازنده میشود که فکر و روح او نظاممند شده باشد. مدرسه اسلامی باید با رویکرد تقوا « آن هم با قرائت شیعی» مخاطبان خود را تربیت نماید. در غیر اینصورت فارغالتحصیل این مدرسه کوهی از اطلاعات دینی دارد ولیکن «متدیّن» نیست. خداشناس است ولیکن «موحد» نیست. اخلاق و حدود و حریم آن را میشناسد ولیکن «متخلق» نیست. بلکه برعکس دزدی با چراغ میشود و به غرور و تکبر و خودشیفتگی و دیگر آلودگیهای اخلاقی دچار میشود و این دردی است نابسامان، که هویت یک انسان را در حوزه فردی و اجتماعی مخدوش میکند و جامعهای را به اضمحلال میکشاند.
10- همانطور که در صدر مقدمه ذکر شد، هدف غائی تربیت انتظام و انسجام شخصیت اخلاقی متربی، در جهت درک مراتبی از عبودیت الهی در راستای حیات طیبه است. برای تحقق این مطلب نیازمند تربیت هستیم. آن هم تربیتی منبعث از وحی الهی. پس تربیت ناظر به فرایندی است، قانونمند و هدفدار و اخلاق ناظر به نتیجه و مقصد است و اگر هویت اخلاقی در رفتار ارادی متربی تجلی یافت ادب حضور پیدا میکند.
لازم به ذکر است که در این اندیشه اخلاق و نظام اخلاقی همعرض نظام اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و حقوقی نیست، که سنگ بنای اصلی دیگر نظامهاست و روح حاکم رب همه نظامها، هویت اخلاقی است، البته این مطلب جای بحث دارد که باید بررسی شود (فعل اخلاقی) چه فعلی است؟ و قلمرو اخلاق از کجا تا به کجاست؟ (و من آمادهام در یک جلسه کارشناسی به صورت مفصل و مبسوط پیرامون آن بحث کنیم.)
11- مربی در فرایند تربیت دارای چه هویتی باید باشد. شاکله شخصیتی او چیست؟ مربی (با هر اسم و عنوان) باید از تعادل برخوردار باشد. یعنی از سلامت همهجانبه برخوردار باشد. سلامت جامع در پنج عرصه قابل تعریف است: «1- سلامت فکری 2- سلامت جسمی 3- سلامت روحی و روانی 4- سلامت معنوی 5- سلامت اجتماعی»
مربی که در مسیر رشد حرکتی نکرده باشد، نمیتواند ملتزم به بایستهها و شایستگیهای اخلاقی باشد و بالاخره نمیتواند عملاً مؤدب به آداب اخلاقی، متّخذ از شخصیت اخلاقی باشد و در نتیجه نمیتواتد مؤدب به «ادب اسلامی» باشد. پس عملاً نمیتواند تأثیرگذار در متربی داشته باشد.
مربی که از نظرشخصیتی از تعادل و سلامت جامع برخوردار است باید مخاطب خویش را در سنین مختلف و موقعیتهای گوناگون بشناسد و نیز مهارت برخورد با او را در موقعیتها و شرایط گوناگون کسب کرده باشد. در غیر اینصورت نه تنها خود با چالشهای عدیده همراه خواهد بود، که متربی خویش را دچار سردگمی میکند.
مربی باید بداند در ارتباط با متربی «چه زمانی و در چه مکانی و چگونه و چرا» رفتار خود را مدیریت نماید.
پس توجه به شخصیت و سلامت مربی در فرایند مطلوب تربیتی جهت رسیدن به اهداف تعیینشده اصل است.
11- باید به مقوله ارزیابی متربی و مربی توجه جدی نمود. ارزیابی متربی یا به صورت «کمی» است یا «کیفی».
به صورت کمی که با ارزیابی میزان ذخیره اطلاعات علمی او محلی(؟عملی؟) میشود و بصورت کیفی میتوان بین اطلاعات و رشد شخصیت و تنظیم زندگی او ارتباط معنیدار برقرار نمود.
«ارزیابی کمی» مردود نیست، که میتواند در استخدام ارزیابی کیفی قرار گیرد ولی در نهایت باید فرایند تربیتی ارزیابی از «دیگر ارزیابی به خودارزیابی» برسد.
11- با توجه به ابتلاء و آزمایشات الهی که به صورت مستمر حریم زندگی فردی و اجتماعی متربی {را} در بر گرفته است و نیز با توجه به هجمه مستمر شیطان در زندگی متربی و اینکه مشکلات جزء لاینفک زندگی اوست. پس باید در تربیت متربیان به اصل «ارتقاء سطح تحملپذیری و کاهش سطح توقع مخاطب» تأکید شود.
اگر آستانه تحمّل پذیری در مقابل حوادث بالا رفت، آسیبپذیری و بحرانزدگی متربی در طول زمان کم و کمتر میشود ولی اگر توقع او بالا برود و تحمل او پایین بیاید، میزان آسیبپذیری او جدی خواهد بود و او را تا مرز افسردگی و بالاتر تا خودکشی میکشاند.
پس در تربیت اسلامی باید ما سعه صدر متربی و میزان مقاومت او را در مقابل فتنههای زمانه ارتقاء دهیم تا او بتواند از دنیا آذوقه خود را برداشت کرده و به سلامت از آن عبور نماید.
12- در نظام تربیتی اسلام، انسان به عنوان متربی این نظام، نه در ارتباط با جامعه، بلکه در ارتباط با کل هستی و نظام آفرینش تحلیل و تعریف میشود. از آنجا که نظام آفرینش را میتوانیم به یک پازل بزرگ تشبیه کنیم، که همه قطعات آن به یکدیگر مرتبط و با هم هماهنگ هستند و همه آنها از قوانین خاصی تبعیت میکند و هدف معینی را دنبال میکنند، پس باید انسان را که یکی از قطعات این پازل بزرگ نظام آفرینش است و مرتبط و هماهنگ با دیگر قطعات میباشد را طوری تربیت کرد که در مجموعه نظام آفرینش، متعادل زندگی کند و با برخوردهای غلط و ناهمگون، ناهماهنگی در کل نظام ایجاد نکند.
بدیهی است چنین انسان متعادلی که هماهنگ با هستی است، میتواند از عنوان ویژه و مقدسی چون «مؤمن» برخوردار باشد.
مؤمن شخصی است که هماهنگ با کل نظام هستی حرکت میکند و کافر شخصی است که با کل نظام هستی در تضاد بوده و ناهماهنگ حرکت میکند.
پس هدف تربیت، تربیت انسان مؤمنی است، که هماهنگ با هستی است و اختلالی در نظام عالم ایجاد نمیکند. بدیهی است چنین انسانی با جامعه، که بخشی از هستی است، برخورد وزین و ارزشآفرینی دارد. چنین فرد تربیتشدهای، براساس آیات و روایات، دائماً در حال «شدن مستمر» است و حرکت دائمی او نشاط و آرامش ویژه واصلی را برای او به ارمغان میآورد.
13- بدیهی است ما توان هماهنگشدن خود را با نظام آفرینش نداریم چرا که شرط هماهنگی، اشراف به کل قوانین حاکم بر همه هستی است، یعنی اشراف به قوانین حاکم بر تکتک قطعات این پازل پهناور.
پس نمیتوانیم «هویت ایمانی» را تحصیل نمائیم و در راستای آن تعادل و نشاط و طراوت و شادابی و آرامش را تجربه نمائیم.
چه باید کرد؟ اگر قائل به امام معصوم (علیهالسلام) نباشیم، باید اعتراف کنیم که امکان متعادل شدن از ما سلب میشود.
خداوند سبحان براساس لطف خویش فردی را از جنس ما برای تربیت ما آماده کرده است و او را از دو ویژگی آگاهی (آگاه به همه قوانین و روابط حاکم بر هستی) و آزادی (آزاد از غیر خدا و تسلیم محض او شدن) برخوردار است. پس اگر ما هماهنگ با او شده و در مسیر رضایت او قدم برداریم، میتوانیم با کل هستی هماهنگ شویم. اینجاست که باید گفت ما در تربیت به دنبال تربیت انسان منتظر هستیم که قرار است زمینهساز ظهور باشد. لذا حضور دائمی امام در زندگی انسان امری است ضروری و ما مضطرّ به او هستیم و این «اضطرار به حجت خدا» سنگ زیرین بنای تربیت اسلامی است. که متاسفانه در اکثر قریب به اتفاق مراکز تربیتی، که مدعی رویکرد دینی هستند، در متن برنامه و شکل اجرای فعالیتهای تربیتی این «اضطرار به حجت» را نمیبینیم و این نقص و آسیب بزرگی است، که هرچه زودترباید برطرف شود.
13- ….
13- وقتی میگوییم همه فعالیتهای برنامهای و اجرائی باید از اصالت و استناد و عمق و جامعیت و هماهنگی برخوردار باشد، به این معنا نیست که از گزارههای تجربی و عقلی و علمی بهرهمند نشویم. میتوان از همه گزارهها بهره گرفت به شرطی که با اصول و مبانی و ارزشهای دینی منافات نداشته باشد. متاسفانه بهرهگیری از علوم انسانی و نیز تجربیات نهادها و مؤسسات علمی و فرهنگی و آموزشی به شکلی است که فراموش میشود که اصول و چارچوب محکمی به نام «وحی» وجود دارد. لذا یا گرفتار «کفر» میشویم و یا گرفتار «التقاط» ، که هردو بد است ولی دومی بدتر از اولی و بدیهی است که این دو اندیشه ما را به لائیسم یا سکولاریسم میکشاند.
پس باید ضمن بهرهبرداری از همه اندیشهها و تجربیات عقلی، علمی و فرهنگی آنها را از فیلتر ارزشهای دینی عبور داد و پس از پالایش، بهترینها را انتخاب کرده و از آنها در تدوین برنامه و محتوای درسی و آموزشی و فعالیتهای فرهنگی و تربیتی استفاده کرد.
14- با توجه به سه اصل «استمرار انسان» و «قدر و اندازه و ظرفیت وجودی انسان» و «ارتباطات گسترده انسان با کل هستی» نتیجه میگیریم که قلمرو زندگی انسان از «تولد تا مرگ» نیست، که از «قبل از تولد آغاز شده و تا بینهایت بعد از مرگ» استمرار دارد و لذا قیامت استمرار و ادامه زندگی انسان است. پس باید در دنیا آذوقه این مسیر طولانی را بدست آوریم. پس باید در متربی انگیزه جمعآوری آذوقه برای این مسیر طولانی را ایجاد کنیم تا او به خود شکوفایی – خلاقیت و کارآفرینی فعال برسد.
15- در تربیت اسلامی مسئله تفاوتهای فردی و جنسیتی و فرهنگی، امری است که باید به صورت جدی به آن توجه کرد. توجه به آنها میتواند در تدوین برنامه و اجرای تربیتی آن نقش تأثیرگذاری دارد.
16- در تربیت اسلامی توجه به هماهنگی کلیه پدیدههایی که در ارتباط با متربی هستند، امری است جدی، که اهتمام به آن میتواند نقش مؤثری در تربیت متربی داشته باشد.
بدیهی است این هماهنگی در جامعه باز و متضاد به سختی پدید میآید ولی باید تلاش کرد حداقل در روابط والدین با یکدیگر و یا در روابط !متمابین! خانه و مدرسه هماهنگی ایجاد کرد ولی مشکلی که وجود دارد این است که این هماهنگی وقتی مفید فایده است که مانعی در کار نباشد. ناهماهنگ بودن خانواده با مدرسه یک مانع است که باید مربیان برای حل آن تمهیداتی را لحاظ کرد.
از مجموعه نکات فوق نتیجه میگیریم که ما در تربیت با انسانی به عنوان متربی روبرو هستیم که 1- مختار است. 2- انتخابگر است. 3-در معرض هجوم مستمر شیطان است. 4- درگیر با ابتذالات و آزمایشات مستمر است. 5- مشکلات جزء لاینفک زندگی اوست. 5- هر لحظه در معرض سقوط قرار دارد. 6- نفس اماره و جلوهگری دنیا و جو و فضای غلط یا درست فرهنگ اجتماعی در او مؤثر است.
مقدمه فوق تذکری است دوستانه (فقط تذکر است) خطاب به عزیزانی که انگیزه و دغدغهشان تربیت منتظرانی است که بتوانند زمینهسازان ظهور دولت کریمه مهدوی باشند.
حال باتوجه به مسائل مطروحه، به نقد و بررسی دو طرح مزبور به شرح زیر میپردازیم:
1- نقد طرح شجره طوبی (…)
(با نگاه خرد و جزئی)
الف) در بخش پیشگفتار (در پاراگراف چهارم) ص3 :
مسئله تفاوتها، مخصوصاً تفاوتهای جنسیتی نقش جدی و فعال و تأثیرگذاری در مسائل و برنامههای تربیتی دارد، پس باید این تأثیر در «کلیات» نیز خود را نشان دهد.
ب) در بخش مقدمه ص3:
منظور از «آرمانشهر مهدوی» چیست؟ آیا «بعد از ظهور» ملاک است یا «قبل از ظهور»
اگر این مقوله به بعد از ظهور مرتبط است، پس تکلیف عصر غیبت چه میشود. آیا در این طرح، هدف، تربیت کارگزاران عصر ظهور است یا عصر غیبت؟
این را باید مشخص نمایید.
و اگر آرمانشهر مربوط به عصر غیبت است، که زمینهسازان تربیت شوند، پس باید روح حاکم بر کل فعالیتهای تربیتی مرکز بر اساس….
ج) در بخش مخاطبان طرح ص4 :
1- با توجه به ویژگی دوران بلوغ که متربی در معرض یکی از دو راه سعادت و شقاوت است، بهتر بود این چهار دوره در دو فصل (قبل از بلوغ و بعد از بلوغ) دیده میشد. چرا که برنامه تربیتی و روشهای تربیتی با هم فرق دارد.
2- پذیرش سیستم آموزش رسمی کشور، مانع بزرگی است در مسیر تحقق اهداف تربیتی مرکز. از طرفی نمیتوان آن را پذیرفت چون باید با لحاظ آن به کار تربیتی پرداخت و از طرفی هم با پذیرش آن با مشکلاتی روبرو میشویم که اختلال در مجموعه کار تربیتی ایجاد میکند.
د) در بخش هدف تربیت ص4 :
1- با هدف غائی نمیتوان به تربیت متربی پرداخت باید هدف غائی را در مراحل مختلف خرد کرده و کاربردی نمود چه در غیر اینصورت فعالیتهای برنامهای و اجرائی با بنبست روبرو میشود.
2- در بند دوم هدف غائی نیازی نیست زیر در بند اول ملحوظ است و باید آن را باز کرد در ذیل عنوان (اهداف کلی) بیان کرد.
3- در صفحه 5 پاراگراف اول اشاره شده به دو ملاک مهم «حیثیتهای حیات آدمی» و «مراحل رشد متربیان» در فرایند تربیت و اهداف لحاظ شده است. این کافی نیست و باید به «موقعیت عصری که متربی در آن زندگی میکند) نیز توجه شود. یعنی متربی در جامعه جهانی امروز که جامعهای است باز و متضاد توجه نمود.
ج. در بخش حیثیتهای حیات آدمی (ساحات وجودی) ص5
ساحتهای مشخصشده در سند تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی کشور که در رد قبول آن مرکز است هم غلط است و هم ناقص.
1- غلط است: زیرا اولاً ساحت اعتقادی، عبادی و اخلاقی را همعرض بقیه ساحات لحاظ کرده است، در صورتیکه باید روح حاکم بر ساحتهای دیگر باشد و ثانیاً ساحت تعلیم و تربیت علمی و فناورانه نباید همعرض بقیه باشد، بلکه این ساحت نیز در متن ساحتهای دیگر قابل لحاظ است.
2- ناقص است: زیرا دو ساحت «تفکر و خلاقیت و تعقل» و «زمانشناسی ایران و اسلام» باید دیده شود.
ب- در بخش مراحل رشد «اهداف دوره کودکی) ص5
1- در پاورقی اشاره شده به بعضی از اهداف دوره کودکی که به «حقیقتجوئی» توجه شده است، باید گفت حقیقتجویی را نمیتوان به عنوان هدف گرفت بلکه یک صفتی است در وجود آدمی که همیشه با او است.
2- نمیتوان گفت «ایجاد صفاتی چون استقلال و…» بلکه باید در بیان هدف زمینهسازی جهت ظهور صفاتی چون استقلال و…
3-
4- منظور از هدف گذراندن دوره عمومی شناخت … و آموزش اجمالی از راه عبودیت «مبهم است».
د) مراحل رشد متربیان «بیان اهداف دوره نوجوانی اول» ص5
1- بهتر است در پاورقی اصلاح شود که بجای «ایجاد صفاتی چون شهامت اقدام» جمله زمینهسازی جهت ظهور صفاتی چون شهامت اقدام و …
2- در هدف «توانمدسازی فرد جهت پیداکردن راه عبودیت» ، مصادیقی که مطرح شده در پاورقی منحصر در راه عبودیت نیست بلکه برای رسیدن به اهداف دیگر نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
ه) در بخش نحوه پذیرش و ثبت نام ص8
1- در ارتباط با سلامت خانواده و رهآموز و رهجو و رهپو، منظور از سلامت چیست؟ معیار تشخیص آن چیست؟
2- در گزینش دانشآموز آیا انگیزه در دوره رهجویی و رهپوئی ضرورت ندارد.
و) در بخش انجمنها ص10
در انجمنهای دیگر منهای دو انجمن نامه آسمانی وپدر مهربان رویکرد قرآنی و روائی با بهرهگیری از آیات و سیره معصومین علیهمالسلام لحاظ میشود یا خیر؟
2- نقد طرح شجره طوبی (…)
با نگاه کلان و کلی
الف- قبول و لحاظ ساحتهای اعلام شده در سند تحول بنیادین آرام و به تدریج متربی را به سوی سکولاریسم هدایت میکند.
ب- باید «نخبه» را دوباره تعریف کنیم.
1- نخبه فردی نیست که فقط درس و مشق و علمش خوب باشد چرا که همه را میتوان از راه حفظ و ضبط بدست آورد.
2- نخبه فردی نیست که از هوش و استعداد خوب تحصیلی برخوردار باشد چون اگر جهت متعالی نداشته باشد نردبان دزد میشود.
3- نخبه فردی نیست که از خانواده سالم و خوب برخوردار باشد اگرچه خانواده عامل مؤثر و مفیدی است ولیکن علت تامه برای تشخیص و تمیز نخبه نیست.
پس مجموعه موارد فوق میتواند بخشی از هویت «نخبه» واقعی را تعیین کند ولیکن «انگیزش و دغدغه و قدرت نفوذ و رهبری» در راستای اهداف مورد قبول هر مرکز، ملاک و معیار کامل برای تشخیص فرد «نخبه» است.
باید در ملاک و معیار نخبه تجدید نظر کرد.
ج. باید مرکز به تأسیس «مدرسه ماکت» اقدام کند تا پس از مدتی این مدرسه بتواند الگوی مناسب برای مدارس دیگر باشد.
در مدرسه ماکت گزینش از روی دانشآموزان برداشته شده و بر روی معلمان و مربیان قرار گرفته.
درب مدرسه را باید برای همه دانشآموزانی که امکان ثبت نام دارند باز گذاشت یعنی کسانیکه نمره قبولی از 10 الی 20 را دارند و با لحاظ معلمان نخبه به تربیت آنها اقدام کرد و معدل 10 را به 14 و 14 را به 16 و 14 را به 18 و 16 را به 20 رسانید. این حرکت موجّهی است که میتواند برای مدارس دیگر الگو شود.
د- در مجموعه طرح اجمالی شجره طوبی نمیتوان جایگاه امام زمان به عنوان متولی اصلی تربیت را پیدا کرد.
معیار حاکم بر طرح باید بر اساس اصل امامت تحلیل و تعریف شود.
ه) در بیان هدف غائی اشاره شده است به عبودیت (نه مراتبی از عبودیت)
بدیهی است با آن هدف نمیتوان برنامهریزی کرد. برای عملیاتی کردن هدف غائی تربیتی باید اهداف مرحلهای را در راستای تحقق اهداف غائی نوشت. یعنی اهداف هر مرحله از دورههای سنی را متناسب با سن مخاطب – موقعیت او و ویژگی جنسیتی او نوشت.
و- باید اصالت و استناد اهداف هریک از دورههای سنی و تحصیلی که در پاورقی صفحات 5 و 6 آمده معلوم شود و دلیل روشنی که دلالت بر انتخاب و گزینش آنهاست، روشن شود.
ز- مهمترین مسئله بحث مربی است که در هریک از نامهای «رهنمون، رهنما رهیار و مدرس» باشد، فرق نمیکند. باید او از ویژگیهائی برخوردار باشد که بتواند متربی را با اهداف تعیینشده همراه سازد. آیا مربیان مرکز قبلاً تربیت شدهاند یا در حال تربیت هستند.
ح- یکی از موانع مهم در راه اهداف دوره، برنامه و محتوای درسی دوره است که الزاماً باید دانشآموزان بخوانند. آیا راهکاری برای بهرهبرداری از کتاب درسی در جهت اهداف مرکز پیشبینی شده است؟
ط- به نظر میرسد که کارشناسان طرح به «فطرت انسان» توجه جدی نداشتهاند. در اندیشه تربیتی اسلام، فطرت جریانی که جزء وجود انسان باشد، نیست، که بالاتر تمامی بافت و ساحتهای وجودی انسان را شامل میشود. اگر تمامی ابعاد و ساحتهای وجودی انسان را شامل میشود، پس باید انسان را از دیگر موجودات ممتاز بدانیم و این امتیاز، در اختیار و انتخابگری انسان متجلی میشود تآکید میکنم در مجموعه طرح شجره طوبی مخاطبی را فرض کردهایم که همچون خمیری در دست ماست، که به هر شکلی که خواستیم میتوانیم او را شکل دهیم. آیا واقعاً اینگونه است؟؟!
لذا باید در دو دوره جوانی اول و دوم، خیلی بااحتیاط و دقت حرکت کنیم. چون مبنای مواضع انسان در دو فصل زندگی (یعنی قبل از بلوغ و بعد از بلوغ) متفاوت است. قبل از بلوغ تسلیم محیط و شرایط است ولی بعد از بلوغ با انتخاب خود بر اساس اعتقادات خویش تصمیم میگیرد.
متن فوق به گفتگوی بیشتری نیازمند است. انشاءا… در فرصت دیگری باید بحث شود.
طرح اول بررسی شد و نقد طرح (رصد استعدادی و تربیتی طراوت) متعاقباً چند روز دیگر تقدیم میگردد. از اینکه تذکراتی دادم و موجب اطاله کلام شدم معذرت میخواهم. برایتان آرزوی موفقیت دارم. خداوند یار و یاور و امام زمان(علیهالسلام) پشتیبان شما باشد.
با تقدیم و احترام. برادرتان صدوقی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.