جستجو در سلاله

سوره شوری آیه ۲۳

: ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ ﴿۲۳﴾ این همان [پاداشى] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند [بدان] مژده داده است بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندان و هر کس نیکى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد] براى او در ثواب آن خواهیم افزود قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است

تفسیر آیه ( تفسیر نمونه جلد ۲۰ )

در تفسیر مجمع البیان شأن نزولى براى آیات ۲۳ تا ۲۶ این سوره از پیامبر گرامى اسلام صلى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده است که حاصلش چنین است :

هنگامى که پیامبر وارد مدینه شد و پایه هاى اسلام محکم گردید ، انصار گفتند ما خدمت رسول خدا مى رسیم و عرض ‍ مى کنیم : اگر مشکلات مالى پیدا شد این اموال ما بدون هیچ گونه قید و شرط در اختیار تو قرار دارد ، هنگامى که این سخن را خدمتش عرض ‍ کردند آیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى ( بگو من مزدى از شما در برابر رسالت جز محبت نزدیکانم نمى طلبم ) نازل شد ، و پیامبر برای آنها تلاوت کرد . سپس ‍ فرمود : نزدیکان مرا بعد از من دوست دارید .

اما از آنجا که ابلاغ  رسالت عظیم از سوى پیامبر بزرگوار اسلام گاه این توهم را ایجاد مى کرد که او چه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از مردم مى طلبد به پیامبر دستور مى دهد بگو: من هیچ اجر و پاداشى بر این موضوع از شما درخواست نمى کنم ، جز اینکه ذوى القرباى مرا دوست دارید .

دوستى ذوى القربى چنانکه مشروحاً بیان خواهد شد بازگشت به مسأله ولایت و قبول رهبرى ائمه معصومین علیهم السلام از دودمان پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم مى کند که در حقیقت تداوم خط رهبرى پیامبر و ادامه مسأله ولایت الهیه است ، و پر واضح است که قبول این ولایت و رهبرى همانند نبوت پیامبر سبب سعادت خود انسانها است و نتیجه اش به خود آنها بازگشت مى کند .

توضیح اینکه :

مفسران در تفسیر این جمله بحث هاى فراوانى دارند و تفسیرهاى مختلفى – که هرگاه با ذهن خالى از پیش داوری ها به آنها نگاه کنیم مى بینیم بر اثر انگیزه هاى مختلفى از مفهوم اصلى آیه دور شده اند – و احتمالاتى را برگزیده اند که نه با محتواى آیه سازگار است و نه با شأن نزول و سایر قرائن تاریخى و روائى .

روی هم رفته چهار تفسیر معروف براى آیه وجود دارد :

۱ – همان که در بالا اشاره شد که منظور از ذوى القربى نزدیکان پیغمبر است و محبت آنها وسیله اى است براى قبول امامت و رهبرى ائمه معصومین از دودمان آن حضرت ، و پشتوانه اى بر اداى رسالت .

جمعى از مفسران نخستین ، و تمام مفسران شیعه این معنا را برگزیده اند ، و روایات فراوانى از طرف شیعه و اهل سنت در این زمینه نقل شده که بعداً به آن اشاره خواهیم کرد .

۲ – منظور این است که اجر و پاداش رسالت دوست داشتن امورى است که شما را به « قرب الهى » دعوت مى کند .

این تفسیر را که جمعى از مفسران اهل سنت انتخاب کرده اند به هیچ وجه با ظاهر آیه سازگار نیست ، زیرا در این صورت معنى آیه چنین مى شود که از شما مى خواهم که اطاعت الهى را دوست بدارید ، و مودت آن را به دل بسپارید ، در حالى که باید گفته شود من از شما اطاعت الهى را مى خواهم (نه مودت اطاعت الهى ) . به علاوه در میان مخاطبین آیه کسى وجود نداشت که دوست ندارشته باشد به خدا نزدیک شود حتى مشرکان نیز علاقه داشتند که به خدا نزدیک شوند و اصولا عبادت بت ها را وسیله اى براى این کار مى پنداشتند .

۳ – منظور این است که شما بستگان خودتان را به عنوان پاداش رسالت دوست بدارید و صله رحم به جا آورید .

 این تفسیر هیچ تناسبى در میان رسالت و پاداش آن وجود ندارد ، زیرا دوست داشتن بستگان خود چه خدمتى مى تواند به پیامبر بوده باشد ؟ و چگونه ممکن است اجر رسالت قرارداده شود ؟!

۴ – منظور این است که پاداش من این است که خویشاوندى مرا نسبت به خود محفوظ دارید ، و بخاطر اینکه با اکثر قبایل شما رابطه خویشاوندى دارم مرا آزار ندهید (زیرا پیامبر از طریق نسبى با قبایل قریش ارتباط داشت و از طریق سببى ( ازدواج ) با بسیارى از قبایل دیگر ، و از طریق مادر با جمعى از مردم مدینه از قبیله بنى النجار ، و از طرف مادر رضاعى به قبیله بنى سعد ) .

این تعبیر بدترین معنائى است که براى آیه شده است چرا که درخواست اجر رسالت از کسانى است که رسالت او را پذیرا شده اند . و هر گاه کسانى رسالت را پذیرا شوند دیگر نیازى به این بحث ها نیست ، آنها پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم را به عنوان فرستاده الهى احترام مى گذارند و احتیاجى ندارد که به خاطر قرابت و خویشاوندیش او را محترم بشمرند ، چرا که احترام ناشى از قبول رسالت ما فوق همه اینها است ، در واقع این تفسیر را باید از اشتباهات بزرگى شمرد که دامان بعضى از مفسران را گرفته و مفهوم آیه را به کلى مسخ کرده است .

در اینجا براى این که به حقیقت محتواى آیه آشناتر شویم بهترین راه آن است که از آیات دیگر قرآن کمک بگیریم :

در بسیارى از آیات قرآن مجید مى خوانیم : پیامبران مى گفتند پاداشى از شما در برابر دعوت رسالت نمى خواهیم ، و پاداش ما تنها بر پروردگار عالمیان است ( ما اسئلکم علیه من اجر ان اجرى الا على رب العالمین ) .

و در مورد شخص پیامبر اسلام نیز تعبیرات مختلفى دیده مى شود : در یک جا مى گوید قل ما سئلتکم من اجر فهو لکم ان اجرى الا على الله ( بگو پاداشى را که از شما خواستم تنها به سود شما است اجر و پاداش من فقط بر خداوند است ) (سوره سبا – ۴۷) .

و در جاى دیگر مى خوانیم : قل ما اسئلکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا ( بگو من در برابر ابلاغ رسالت هیچگونه پاداشى از شما مطالبه نمى کنم ، مگر کسانى که بخواهند راهى به سوى پروردگارشان برگزینند ) . و بالاخره در مورد دیگرى مى گوید : قل ما اسئلکم علیه من اجر و ما انا من المتکلفین ( من از شما پاداشى نمى طلبم و چیزى بر شما تحمیل نمى کنم ) (سوره ص – ۸۶) .

هرگاه این آیات سه گانه را با آیه مورد بحث در کنار هم بگذاریم نتیجه گیرى کردن از آن آسان است : در یک جا به کلى نفى اجر و مزد مى کند . در جاى دیگر مى گوید : من تنها پاداش از کسى مى خواهم که راهى به سوى خدا مى جوید . و در مورد سوم مى گوید پاداشى را که از شما خواسته ام براى خود شما است . و بالاخره در آیه مورد بحث مى افزاید : مودت در قربى پاداش رسالت من است ؛

 یعنى : من پاداشى از شما خواسته ام که این ویژگی ها را دارد : مطلقاً چیزى نیست که نفعش عائد من شود ، صددرصد به سود خود شما است ، و چیزى است که راه شما را به سوى خدا هموار مى سازد .

به این ترتیب آیا جز مسأله ادامه خط مکتب پیامبر به وسیله رهبران الهى و جانشینان معصومش که همگى از خاندان او بوده اند امر دیگرى مى تواند باشد ؟ اما چون مسأله مودت پایه این ارتباط بوده در این آیه با صراحت آمده است .

جالب اینکه غیر از آیه مورد بحث در قرآن مجید در پانزده مورد دیگر کلمه « القربى » به کار رفته که در تمام آنها به معنى خویشاوندان و نزدیکان است با این حال معلوم نیست چرا بعضى اصرار دارند که « القربى » منحصراً در اینجا به معنى « تقرب الى الله » بوده باشد ، و معنى ظاهر و واضح آن را که در همه جا در قرآن در آن معنی به کار رفته است کنار بگذارند ؟

این نکته نیز قابل توجه است که در پایان همین آیه مورد بحث مى افزاید : آن کس که عمل نیکى انجام دهد بر نیکى عملش مى افزاییم ، چرا که خداوند آمرزنده و شکرگزار است و به اعمال بندگان جزاى مناسب مى دهد ( و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور) .

چه حسنه اى از این برتر که انسان خود را همیشه در زیر پرچم رهبران الهى قرار دهد ، حب آنها را در دل گیرد ، و خط آنها را ادامه دهد . در فهم کلام الهى آنجا که مسائل براى او ابهام پیدا کند از آنها توضیح بخواهد ، عمل آنها را معیار قرار دهد ، و آنها را الگو و اسوه خود سازد .

روایاتى که در تفسیر این آیه آمده است شاهد گویاى دیگری براى تفسیر فوق اینکه روایات فراوانى در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم نقل شده که نشان مى دهد منظور از « القربى » اهل بیت و نزدیکان و خاصان پیامبرند . به عنوان نمونه :

۱ – احمد در فضائل الصحابه با سند خود از سعید بن جبیر از عامر چنین نقل مى کند : لما نزلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى قالوا : یا رسول الله من قرابتک ؟ من هؤ لاء الذین وجبت علینا مودتهم ؟ قال : على و فاطمه و ابناهما و قالها ثلاثا . یعنی : هنگامى که آیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى نازل شد اصحاب عرض  کردند اى رسول خدا ! خویشاوندان تو که مودت آنها بر ما واجب است کیانند ؟ فرمود : على و فاطمه و دو فرزند آن دو ، این سخن را سه بار تکرار فرمود !

۲ – در (مستدرک الصحیحین ) از امام على بن الحسین علیهما السلام نقل شده که وقتى امیر مؤ منان على علیه السلام به شهادت رسید ، حسن بن على علیهما السلام در میان مردم خطبه خواند که بخشى از آن این بود : انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم على کل مسلم فقال تبارک و تعالى لنبیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى و من یقترف حسنه نزد له فیها حسنا فاقتراف الحسنه مودتنا اهل البیت . یعنی : من از خاندانى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است ، و به پیامبرش ‍ فرموده : قل لا اسئلکم … منظور خداوند از اکتساب حسنه مودت ما اهل بیت است .

۳ – سیوطى در « الدر المنثور» در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر آیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى گفت : ان تحفظونى فى اهل بیتى و تودوهم بى . یعنی : منظور این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید ، و آنها را به سبب من دوست دارید .

و از اینجا روشن مى شود آنچه از ابن عباس به طریق دیگر نقل شده که منظور عدم آزار پیامبر به خاطر قرابتش با قبائل مختلف عرب بوده مسلم نیست ، زیرا چنانکه دیدیم مخالف آن نیز از ابن عباس نقل شده است .

۴ – ابن جریر طبرى در تفسیرش با سند خود از سعید بن جبیر و با سند دیگرى از عمر بن شعیب نقل مى کند که : هى قربى رسول الله . یعنی : نزدیکان رسول خدا مى باشد .

۵ – مرحوم طبرسى مفسر معروف از شواهد التنزیل حاکم حسکانى که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت است از ابى امامه باهلى چنین نقل مى کند : پیامبر اسلام فرمود : ان الله خلق الانبیاء من اشجار شتى ، و انا و على من شجره واحده ، فانا اصلها ، و على فرعها ، و فاطمه لقاحها ، و الحسن و الحسین ثمارها ، و اشیاعنا اوراقها – تا آنجا که فرمود – لو ان عبدا عبد الله بین الصفا و المروه الف عام ، ثم الف عام ، ثم الف عام ، حتى یصیر کالشن البالى ، ثم لم یدرک محبتنا کبه الله على منخریه فى النار، ثم تلا : قل لا اسئلکم علیه اجرا . یعنی : خداوند انبیاء را از درختان مختلفى آفرید ، ولى من و على را از درخت واحدى ، من اصل آنم ، و على شاخه آن ، فاطمه موجب بارورى آن است ، و حسن حسین میوه هاى آن ، و شیعیان ما برگهاى آنند . سپس افزود : اگر کسى خدا را در میان صفا و مروه هزار سال ، و سپس هزار سال ، و از آن پس هزار سال ، عبادت کند تا همچون مشک کهنه شود ، اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش مى افکند ، سپس این آیه را تلاوت فرمود : قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى .

۶ – و نیز سیوطى در « الدر المنثور » از ابن جریر از ابى الدیلم چنین نقل مى کند : هنگامى که على بن الحسین را به اسارت آوردند ، و بر در دروازه دمشق نگه داشتند ، مردى از اهل شام گفت : الحمدلله الذى قتلکم و استاصلکم : خدا را شکر که شما را کشت ، و ریشه کن ساخت ! على بن الحسین فرمود : آیا قرآن را خوانده اى ؟ گفت آرى . فرمود : سوره هاى حامیم را خوانده اى ؟ عرض کرد نه . فرمود آیا این آیه را نخوانده اى قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى ؟ گفت : آیا شما همان ها هستید که در این آیه اشاره شده ؟ فرمود: آرى .

۷ – زمخشرى  در « کشاف » حدیثى نقل کرده که فخررازى و قرطبى نیز در تفسیرشان از او اقتباس کرده اند : حدیث مزبور به وضوح مقام آل محمد صلى اللّه علیه و آله و سلّم و اهمیت حب آنها را بیان مى دارد ، مى گوید : رسول خدا فرمود :

من مات على حب آل محمد مات شهیدا . الا و من مات على حب آل محمد مغفورا له . الا و من مات على حب آل محمد مات تائبا . الا و من مات على حب آل محمد مات مؤ منا مستکمل الایمان . الا و من مات على حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنه ثم منکر و نکیر. الا و من مات على حب آل محمد یزف الى الجنه کما تزف العروس الى بیت زوجها . الا و من مات على حب آل محمد فتح له فى قبره بابان الى الجن . الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمه . الا و من مات على حب آل محمد مات على السنه و الجماعه . الا و من مات على بغض آل محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه آیس من رحمه الله . الا و من مات على بغض آل محمد مات کافرا. الا و من مات على بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه . یعنی :

هر کس با محبت آل محمد بمیرد شهید از دنیا رفته . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بخشوده است . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود با توبه از دنیا رفته . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود مؤمن کامل الایمان از دنیا رفته . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود فرشته مرگ او را بشارت به بهشت مى دهد، و سپس منکر و نکیر (فرشتگان مامور سؤال در برزخ ) به او بشارت دهند . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود او را با احترام به سوى بهشت مى برند آن چنان که عروس به خانه داماد . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود در قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى شود . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى دهد . آگاه باشید هر کس با محبت آل محمد از دنیا رود بر سنت و جماعت اسلام از دنیا رفته . آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا رود روز قیامت در حالى وارد عرصه محشر مى شود که در پیشانى او نوشته شده : مأیوس از رحمت خدا ! آگاه باشید هر کس با بغض آل محمد از دنیا برود کافر از دنیا رفته . آگاه باشید هر کس با عداوت آل محمد از دنیا برود بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد .

جالب اینکه فخر رازى بعد از ذکر این حدیث شریف که صاحب کشاف آن را به صورت ارسال مسلم ذکر کرده است مى افزاید :

آل محمد صلى اللّه علیه و آله و سلّم کسانى هستند که بازگشت امرشان به او است . کسانى که ارتباطشان محکم تر و کامل تر باشد آل محسوب مى شوند ، و شک نیست که فاطمه و على و حسن و حسین محکم ترین پیوند را با رسول خدا داشتند ، و این از مسلمات و مستفاد از احادیث متواتر است ، بنابراین لازم است که آنها را آل پیامبر بدانیم . سپس مى افزاید : گروهى در مفهوم آل اختلاف کرده اند ، بعضى آنها را خویشاوندان نزدیک پیامبر مى دانند ، و بعضى گفته اند آنها امت پیامبرند ، اگر این واژه را بر معنى اول حمل کنیم آل پیامبر تنها آنها هستند ، و اگر به معنى امت که دعوت او را پذیرفتند بدانیم باز هم خویشاوندان نزدیک رسول خدا آل او محسوب مى شوند ، بنابراین به هر تقدیر آنها آل هستند و اما غیر آنها در لفظ «آل » داخلند یا نه ؟ محل اختلاف است .