جستجو در سلاله

سوره زخرف آیه ۲۸

 : وَجَعَلَهَا کَلِمَهً بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ ﴿۲۸﴾ و او آن را در پى خود سخنی جاویدان کرد باشد که آنان [به توحید] بازگردند تفسیر آیه ( تفسیر نمونه جلد ۲۱ ) ابـراهـیـم نـه تـنـهـا در حیات خود طرفدار اصل توحید و مبارزه با هر گونه بت پرستى بـود ، بـلکـه تمام تلاش و کوشش خود را به کار گرفت که کلمه توحید همیشه در جهان بـاقى و برقرار بماند ، چنانکه در این آیه مى گوید : او کلمه توحید را کلمه باقیه در فـرزنـدان و اعـقـاب خـود قـرار داد تا به سوى خدا بازگردند (و جعلها کلمه باقیه فى عقبه لعلهم یرجعون ) . جالب اینکه امروز تمام ادیانى که در کره زمین دم از توحید مى زنند از تعلیمات توحیدى ابراهیم علیه السلام الهام مى گیرند ، و سه پیامبر بزرگ الهى موسى و عـیـسى و محمد از دودمان او هستند ، و این دلیل صدق پیشگویى قرآن در این زمینه است . درسـت اسـت کـه قـبل از ابراهیم انبیاى دیگرى همچون نوح با شرک و بـت پـرسـتـى مبارزه کردند و جهانیان را به سوى توحید دعوت نمودند ، ولى کسى که بـه ایـن کـلمـه استقرار بخشید و پرچم آن را همه جا برافراشت ابراهیم بت شکن بود . او نـه تـنـهـا در زمـان خـود کـوشـش فراوان براى تداوم خط توحید نمود بلکه در دعاهاى خـویـش نـیـز از سـاحت قدس پروردگار همین معنى را طلب کرد و عرضه داشت : و اجنبنى و بنى ان نعبد الاصنام : ( من و فرزندانم را از اینکه پرستش بت ها کنیم دور دار) (ابراهیم – ۳۵) . در ایـنـجـا تـفـسـیـر دیـگـرى نـیـز وجـود دارد ، و آن ایـنـکـه ضـمـیـر در « جـعـل » بـه خـداوند بازمى گردد ، و مفهوم جمله چنین مى شود : خداوند کلمه توحید را در دودمان ابراهیم باقى و برقرار ساخت . ولى بـازگـشـت ضـمـیـر بـه خـود ابـراهـیـم ( تـفـسـیـر اول ) مـنـاسـب ـتـر بـه نـظـر مـى رسـد ، زیـرا جـمـله هـاى قـبـل ، از ابراهیم و کارهاى او سخن مى گوید و مناسب است که این هم جزء کارهاى ابراهیم بـاشـد ، بـه خـصـوص ایـن کـه در آیـات مـتعددى از قرآن روى این معنى تکیه شده است که ابـراهـیـم اصـرار داشت فرزندان و اعقابش بر آیین الهى باقى بمانند ، چنان که در سوره بـقـره آیـه ۱۳۱ و ۱۳۲ مـى خـوانـیـم : اذ قـال له ربـه اسـلم قـال اسـلمـت لرب العـالمـیـن و وصى بها ابراهیم بنیه و یعقوب یا بنى ان الله اصطفى لکم الدین فلا تموتن الا و انتم مسلمون : (به خاطر بیاورید هنگامى را که پروردگار ابـراهـیـم بـه او گـفـت : اسـلام بیاور و تسلیم در برابر حق باش ، او گفت : در برابر پـروردگـار جهانیان تسلیمم ، و ابراهیم فرزندان خود را به این آیین توحید وصیت کرد هـمـچـنین یعقوب و گفت : اى فرزندان من خداوند این دین را براى شما برگزیده است ، جز به آیین اسلام از دنیا نروید) . از آنچه گفتیم روشن شد که ضمیر مفعولى در « جعلها » به کلمه توحید و شهادت لااله الا الله بـازمـى گـردد کـه از جمله « اننى براء مما تعبدون » من از آنچه شما مى پرستید بی زارم استفاده مى شود ، و خبر از تلاش هاى ابراهیم براى تداوم خط توحید در نسل هاى آینده مى دهد . در روایـات مـتـعـددى کـه از طـرق اهـل بیت علیهم السلام رسیده مرجع ضمیر ، مسأله امامت قلمداد شده است ، و طبعاً ضمیر فاعلى هم به خدا برمى گردد ، یعنى خداوند مسأله امامت را در دودمـان ابـراهـیـم تداوم بخشید ، همان گونه که از آیه ۱۲۴ سوره بقره استفاده مى شود کـه وقـتـى خـداونـد بـه ابـراهـیـم فـرمـود مـن تو را امام قرار دادم ، او تقاضا کرد که در فـرزنـدانش نیز امامان باشند ، خداوند دعاى او را اجابت کرد به استثناى کسانى که آلوده ظـلم و سـتـم مـى شـونـد : قـال انـى جـاعـلک للنـاس امـامـا قال و من ذریتى قال لا ینال عهدى الظالمین . ولى مشکل در بدو نظر این است که در آیه مورد بحث سخنى از امامت در میان نیست مگر اینکه گـفـتـه شـود جمله « سیهدین » ( خداوند مرا هدایت مى کند ) را اشاره به این معنى بدانیم ، چـرا کـه هـدایت پیامبر و امامان نیز شعاعى از هدایت مطلقه الهى است ، و حقیقت امامت با حقیقت هدایت یکى است . و از آن بـهـتـر کـه گـفـته شود مسأله امامت در کلمه توحید درج است چرا که توحید شاخه هایى دارد که یکى از شاخه هایش توحید در حاکمیت و ولایت و رهبرى است ، و مى دانیم امامان ولایت و رهبرى خود را از سوى خدا مى گیرند ، نه اینکه از خود استقلالى داشته باشند ، و بـه ایـن تـرتـیـب ایـن روایـات از قبیل بیان یک مصداق و شاخه از مفهوم کلى (جعلها کلمه باقیه ) محسوب مى شود ، بنابراین منافات با تفسیرى که در آغاز گفتیم ندارد ( دقت کنید ) . این نکته نیز قابل توجه است که مفسران در تفسیر « فى عقبه » احتمالات متعددى داده اند . بـعـضى آن را به تمام ذریه و دودمان ابراهیم تا پایان جهان تفسیر کرده اند ، و بعضى آن را مـخـصـوص بـه قـوم ابـراهـیـم و امـت او دانـسـتـه انـد ، و بـعـضـى بـه آل مـحـمـد صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم تـفسیر کرده اند ، اما ظاهر این است که مفهوم آن وسـیـع و گـسـتـرده اسـت و تـمـام دودمـانـش را تـا پـایـان جـهـان شـامـل مـى شـود ، و تـفـسـیـر بـه آل مـحـمـد از قبیل بیان مصداق روشن است .